سلامتی اون پسری که تو یه روز عروسیش مردونگیشو زیر سوال نمیبره...دست به ابروهاش
نمیزنه، آرایش نمیکنه...
(به سلامتی شوهر دخترخالم که طلبه ست و تو روز عروسیش لباس
روحانیت پوشید یه صلوات اختصاصی بفرستید!)
سلامتی اون آقایی که ظهر تو دانشگاه پشت کفشاشو خم میکنه
و آستیناش بالا و آب میچکه...
جوراباشم از جیباش آویزونه
مهم نیست دخترای جفنگ دانشگاه مسخرش کنن
مهم زود رسیدن به حسینیه اس...
سلامتی اون پسری که تو تابستون میره اردوی جهادی نه صفا سیتی با دوست دختراش تو
شمال
سلامتی هرچی پسر مذهبی...
سلامتی هرچی بچه حزب اللهی....
سلامتی همشون صلوات
------------------------------------------------
حالا از این ور
سلامتی اون دختر چادری که تو گرمای چهل درجه زیر چادرش انگار تنور روشن کرده و باز
سفت و محکم چادرشو گرفته...
سلامتی اون دختری که نمیره عروسی پسر عموش چون عروس گفته باید عروسی مختلط باشه...
سلامتی اون دختر چادری که عقده اییه...عقده ی کربلا داره...
سلامتی اون دختری که پسرای دانشگاه تفنگدار صداش میکنن چون هیچ وقت به صدای پیس پیس و هووی
آی خانمی جواب نمیده...
سلامتی اون دختری که وقتی با استاد میخواد حرف بزنه استادو میبره تو سالن نه تنهایی تو کلاس...
سلامتی اون دختری که مدل موهاش و لباسش و کفش هاشو همونی انتخاب میکنه که اسلام دستورشو داده...
سلامتی هرچی دختر محجبه....
سلامتی چادریا....
سلامتی همشون صلوات
با لبخند گفتی: «موهات بیرونه ها خانومی!»
درحالی که موهام رو قایم می کردم نگاهی به زنهای اطرافم تو خیابون
انداختم.
شرم آور بود... شوهراشون چه بی خیال