loading...
قطره ای عبرت
امیر بازدید : 3 چهارشنبه 18 تیر 1393 نظرات (0)

آقاجان بعضي وقتها بخصوص عصرها و مخصوصاً غروب عصر جمعه كه مختص به شماست و موقع عهد دوستي با شماست با خود مي گويم چه شد كه اين عهد را فراموش كردم و نه تنها به عهد وفا نكردم بلكه با دوستي با دشمنانان تان پرداخته ام. آن قدر از خود خجالت مي كشم كه حد و حسابي برايش نمي باشد.

سيدي، يا حجة بن الحسن الي متي احار فيك!
آقا جان گذشته از اين حرفها، شما مهربانتر از آن هستيد كه بخواهيد به سبب اعمالمان با ما رفتار نمائيد چون شما مظهر خدائيد و متخلق به اخلاق الهي پس مانند پروردگار مهربان باعفو و گذشت با ما رفتار كنيد.
آقاجان كي از سفر مي آييد و چشم ما به جمال دلرباي شما روشن مي گردد.
آقاجان! اي كاش با شما سنخيت روحي داشتم؟ ولي كاش عاشقتان مي شدم!
اي كاش مولا از بنده راضي بود ولي كاش صاحب من مظلوم و غريب واقع نمي شد.
اي كاش چشم دل باز مي كردم و شما را همه جا مي ديدم و گوش دل باز مي كردم و صداي قدمهاي مباركتان را مي شنيدم.
اي كاش از اين خواب عميق غفلت بيدار مي گشتم و هر لحظه زندگيم را با شما و همراه شما سپري مي كردم.
اي كاش آقاي من ظهورتان هر چه سريعتر و زودتر به وقوع مي پيوست.
در زير تخت يوسف كنعان نوشته اند هر يوسفي كه يوسف زهرا سلام اللّه عليها نمي شود

برچسب ها عاشق شدن , عاشق امام ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 74
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 55
  • آی پی دیروز : 7
  • بازدید امروز : 30
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 30
  • بازدید ماه : 73
  • بازدید سال : 79
  • بازدید کلی : 1,059